- مفهوم برنامهريزي
در صورتي كه بخواهيم تعريفي كلي از برنامهريزي داشته باشيم, ميبايستي برنامهريزي را عبارت از كوششي در جهت انتخاب بهترين برنامهها در جهت رسيدن به هدفهاي مشخص بدانيم كه ممكن است اين كوششها و برنامهها, تا مرحلهي نهايي هدف نيز پيش نرود, بلكه گامهايي در جهت رسيدن به آن باشد.][i][
برنامهريزي به معناي انديشيدن و تنظيم پيشاپيش امور, قبل از بروز وقايع و رويدادهاست تا در اموري همچون بهداشت, سلامت, رفاه, آسايش و خوشبختي افراد جامعه, نتايج مطلوبي بدست آيد. بديهي است, با برنامهريزي دقيق ميتوانيم اشتباهات گذشته را جبران كنيم و نسبت به آينده هوشيارتر عمل كنيم.][ii][
به گفته چادويك[1] "برنامهريزي يك سيستم كلي ذهني است. با ايجاد يك سيستم ذهني مستقل اما منطبق بر سيستم دنياي واقعي, ابتدا پديده تحول را شناخته, سپس آن را پيشبيني كرده و بالاخره آن را ارزيابي ميكنيم, هدف بهينه كردن سيستم دنياي واقعي از طريق بهينه نمودن سيستم ذهني ميباشد."][iii][
همچنين برنامهريزي را ميتوان به صورت ديگري تعريف كرد و آن عبارت است از: كوششهاي انديشمندانهي آدمي براي يافتن راههايي كه به اتخاذ بهترين تصميمات براي تامين رفاه و ايجاد ترقي او منجر ميشود. با اين تعريف سه سوال مطرح ميگردد:
منظور از انديشمندانه چيست؟
راههاي اتخاذ بهترين تصميمات كدام است؟
مراد از تامين رفاه و ايجاد ترقي چيست؟
براي پاسخگويي به سوالت فوق, از برنامهريزي تعريف ديگري نيز ميتوان كرد. بنابراين تعريف كه از اجزاي متشكل آن منتج ميگردد, برنامهريزي يعني:
بررسي, برآورد و تخمين نيازها
بررسي, برآورد و تخمين امكانات
بررسي, برآورد و تخمين بهترين راه استفاده از امكانات براي برآوردن نيازها
طبيعي است كه در هر مرحله, اين تخمينها بايستي واجد دقت, عدد و رقم باشد. در اين تعريف از برنامهريزي, مسلم است كه نخستين قدم جمعآوري آمار و اطلاعات است كه البته بايستي با شيوهاي نظام يافته صورت پذيرفته باشد و بر اساس گرايشهاي گذشته, حال و آينده استوار باشد. دومين قدم, تجزيه و تحليل اطلاعات بدست آمده است كه آن هم بايستي با شيوهاي علمي و منظم صورت گيرد و در حقيقت از يك نوع غربال علمي بگذرد. سومين قدم, ارزشيابي يا به اصطلاح سبك و سنگين كردن آنها است كه نكات مثبت و منفي در جهت رسيدن به هدفها مشخص ميگردد. گام چهارم, در جهت تعيين اولويتها است. يعني برنامهريز بايستي, از عوامل مختلف كه در متغيرهاي مختلف براي رسيدن به هدفهاي برنامه وضع شده, به انتخاب بهترينها بپردازد. برنامهريز بايستي مشخص كند كه از نظر زمان و امكانات در جهت برآوردن نيازها و رسيدن به هدفها به بهترين صورت پرداختن به كدام عامل مقدم و مرجح است. مرحله آخر نيز, اجراي برنامه است كه با توجه به زمانبندي و برآورد امكانات و وسائل, اجراي برنامه صورت ميگيرد.[1]
انواع برنامهريزي
برنامهريزي از ديدگاه مسائل اجتماعي و اقتصادي, به منظور ارتقاء سطوح مختلف زندگي جامعه, ميتوان به چند نوع تقسيم نمود:
الف- برنامهريزي كلي (كلان)
اين برنامهريزي, بيشتر به منظور رسيدن به هدفهاي كلي و عمومي اقتصادي و اجتماعي انجام ميگيرد. مثلاً, برنامهريزي در زمينهي ارتقاء رشد اقتصادي يا صادرات و مبادلات بازرگاني يك كشور را, ميتوان يك برنامهريزي كلي دانست.
ب- برنامهريزي بخشي
اين نوع برنامهريزي, بيشتر در بخشهاي مختلف توليدي و اجتماعي صورت ميگيرد. مانند: برنامهريزي در بهداشت, ساختمان, كشاورزي, مخابرات و مانند آن.
ج- برنامهريزي در سطح طرح (خرد)
اين برنامهريزي در طرحها و پروژههاي داخل بخش صورت ميگيرد. مانند: برنامهريزي توسعهي كلينيك در داخل بخش بهداشت, برنامهريزي توسعهي مدارس ابتدايي در بخش آموزشي, يا ارتقاء سطح توليد گندم در بخش كشاورزي.
تقسيمبنديهاي ديگري نيز برنامهريزي شده است كه از اهم آنها ميتوان به موارد ذيل اشاره نمود:
الف- برنامهريزي ملي
در برنامهريزي ملي, برنامهها و سياستهاي توسعهي اقتصادي و اجتماعي يك كشور و نحوهي اجراي آن مشخص ميگردد. برنامهريزي ملي يا كشوري, هر چند سال يكبار (معمولاً هر 5 سال) براي كل كشور انجام گرفته و شامل كليهي سطوح برنامهريزي كلي, برنامهريزي بخشي و برنامهريزي طرحها ميگردد.
ب- برنامهريزي منطقهاي
در برنامهريزي منطقهاي, سياستهاي توسعهي اقتصادي و اجتماعي يك منطقه (جزئي از كشور), يا چند منطقه و يا كل كشور در قالب چند منطقه, انجام ميگيرد.
ج- برنامهريزي شهري
در اين نوع برنامهريزي با توجه به اقتصاد و عملكرد عوامل شهر, نحوهي استفاده از اراضي شهر, محلهبندي مسكن, ترافيك, فضاي سبز و غيره, در رابطه با جمعيت و فونكسيون شهر مورد بررسي قرار ميگيرند.
د- برنامهريزي روستايي
در اين برنامهريزي به مسائل و مشكلات روستاها پرداخته شده و مسائلي از قبيل توليد و عرضهي محصولات كشاورزي و دسترسي روستاها به سرويسهاي اجتماعي (كلينيك, مسجد, مدرسه, حمام و مسكن) مورد بررسي قرار ميگيرند.
انواع برنامهريزي از نظر مدت اجرا
از مهمترين انواع برنامهريزي, يكي برنامهريزي مفيد و ديگري برنامهريزي انعطافپذير است. در آغاز رواج برنامهريزي, كه عمر آن را به شكل كنوني نبايد بيش از 70 سال دانست, تصور ميشد كه ميتوان برنامهاي معين را براي مدتي معلوم طرح كرد و تا پايان دورهي برنامه, به تمام نكات آن مقيد بود. اما تجارب متعدد نشان داد كه چه در عرصهي برنامهريزيهاي اقتصادي و اجتماعي و چه در برنامهريزيهاي كالبدي, به حكم پويايي روابط حاكم بر جوامع, مقيد بودن به برنامهاي ثابت مشكلاتي را به همراه خواهد داشت كه شايد از بيبرنامگي نيز بدتر باشد. لذا, با توجه به اين نكات, برنامهريزي را ميتوان از نظر مدت اجرا, به خاطر بررسي اقدامات انجام شده و جبران اشتباهات يا نواقص, به چند دورهي مشخص تقسيم نمود:
برنامهريزي بلندمدت:
كه دورهي اجراي آن بين 10 تا 20 سال است و گاهي به 25 سال نيز ميرسد و علت نياز به آن, معمولاً ايجاد يك چهارچوب كلي و آينده نگرانه در زمينهي مورد توجه برنامه است كه بر اساس اين چهارچوب بتوان نيازها و امكانات آينده را مشاهده كرد و تقسيمات, همآهنگي و توازن آنها را بر پايهاي گذارد كه هدفهاي بلندمدت ايجاب ميكند.
برنامهريزي ميانمدت:
كه معمولاً مدت اجراي برنامهي آن بين 3 تا 7 سال ميباشد و گاه ميتواند به ده سال نيز برسد و آن اجراي برنامههايي است كه در قالب همان برنامهريزي بلندمدت و با هدفهاي كلي آن, به مرحلهي اجرا درميآيد. در برنامهي ميان مدت, رئوس برنامه مشروحتر از برنامههاي بلندمدت است و اگر در برنامههاي بلندمدت, هدفهاي كلي مورد بحث قرار ميگيرد, در برنامههاي ميان مدت به ترتيبي است كه ببينيم راههاي رسيدن به اين هدفها كدام است.
برنامهريزي كوتاهمدت:
كه معمولاً مدت اجراي آنها بين 1 الي 2 سال است. معمولاً هر اندازه مدت اجراي برنامه كوتاهتر باشد, اجراي آن برنامهها در رابطه با واقعيات, قابليت اجرايي بيشتر و بهتري دارند. از جهت ديگر, هر يك از برنامههاي كوتاه, ميان و بلندمدت در قالب يكديگر انجام ميگيرند.
در يك برنامهي دورنگرانه, هدف ارتقاء سطح زندگي مردم و تامين نيازهاي جمعيت يك كشور در بلندمدت است. در قالب اين برنامهها, ميتوان در برنامههاي 5 تا 7 ساله (ميان مدت) به برنامهريزي منطقهاي و اجراي برنامههاي عمراني در سطح مناطق مختلف كشور و در رابطه با امكانات آن منطقه پرداخت؛ يا برنامهها را در هر يك از سطوح بر اساس هدفهاي خاصي (مانند ارتقاء سطح آموزش, بهداشت و مانند آن) گذارد؛ و در قالب آنها در طي اجراي برنامههاي 1 الي 2 ساله (كوتاهمدت), به اجراي جزئيات و مراحل كوتاهتري پرداخت. به عنوان مثال, در قابل برنامهي ميانمدت, به توسعهي بهداشت و درمان؛ در طي يك برنامهي كوتاهمدت, به ايجاد بيمارستانها يا مراكز درماني اقدام نمود و يا در سطح منطقه يا شهر, با برنامههاي اجرايي ميانمدت, فرضاً به توسعهي فضاهاي سبز يا ايجاد مراكز آموزشي همت گمارد.
بر طبق نظر برنامهريزان, ميتوان برنامهريزي را به اقسام زير طبقهبندي كرد: برنامهريزي محلي (شهري), برنامهريزي روستايي, برنامهريزي ناحيهاي, برنامهريزي ملي و برنامهريزي بينالمللي.
برنامهريزي محلي (شهري):
اين نوع برنامهريزي از شرايط اقتصادي لازم جهت توسعه شهر تاثير فراواني ميپذيرد. براي آن كه تصويري كلي از اين نوع برنامهريزي ارائه كنيم ميتوانيم بگوييم كه ابتدا طرح توسعه شهر آماده ميشود؛ جمعيت در سطح شهر با حفظ كمترين تراكم ممكن به طور يكنواخت پراكنده ميگردد؛ مناطق مختلف شهر شكل ميگيرد و مقررات مربوط به معابر و آمد و شد, وضع ميشود.
برنامهريزي روستايي:
نواحي روستايي بايد بر اساس روشي منظم و مطابق خطوط از پيش تعيين شده, توسعه يابد. از اين رو, در نواحي روستايي نيز بايد روشهاي حساب شدهي علمي برنامهريزي بكار گرفته شود.
شهر بايد با روستاهاي اطراف از طريق امكانات حمل و نقل مناسب, ارتباط يابد و صنايع روستايي نظير مرغداري, مراكز توليد محصولات لبني, صنايع بافندگي كه در پيوند با محصولات كشاورزي است, مورد توجه قرار گيرد.
برنامهريزي ناحيهاي:
برنامهريزي ناحيهاي به معناي برنامهريزي براي واحدهاي جغرافيايي بزرگتر از يك شهر است كه اصطلاحاً به آن ناحيه ميگويند.
برنامهريزي ناحيهاي كم و بيش بر اساس اصول برنامهريزي نواحي شهري صورت ميگيرد. ناحيه قلمروي را دربر ميگيرد كه به آساني در دسترس بوده و بين 15 تا 50 كيلومتر را دربر ميگيرد و داراي تعدادي روستا و دهستان باشد.
برنامهريزي ناحيهاي با روشي مناسب به توسعه موزون ناحيه كمك ميكند. اين نوع برنامهريزي با برنامهريزي بزرگراههاي ناحيهاي, حمل و نقل ناحيهاي, منابع آب ناحيهاي, سيستم دفع فاضلاب و غيره مرتبط است. برنامهريزي ناحيهاي توسعه شهرها و روستاهاي موجود در ناحيه را نيز مورد توجه قرار ميدهد و به منظور اسكان مجدد افرادي كه از يك مادرشهر انتقال داده شدهاند؛ مكانهايي را مشخص ميكند تا شهرهاي جديد را احداث كند.
برنامهريزي ملي:
برنامهريزي در سطح ملي نيز انجام ميشود. اين نوع برنامهريزي به منابع و تواناييها در زمينههاي مختلف ملي, در كل كشور توجه دارد.
برنامهريزي ملي امكان ميدهد تا منابع ملي به بهترين شيوهي ممكن براي توسعه كشور مورد استفاده قرار گيرد. كارهاي مهمي نظير ايجاد راهآهن, شبكههاي آبياري, ايجاد صنايع سنگين و برق هيدروالكتريك در حيطه برنامهريزي ملي قرار ميگيرد.
برنامهريزي بينالمللي:
برنامهريزي بينالمللي با تاسيس سازمان ملل متحد (U. N. O) بوجود آمد. اين نوع برنامهريزي در پي ايجاد همكاري و هماهنگي بهتر بين ملتهاي مختلف جهان است. (U. N. O) آژانسهاي متفاوتي را به منظور رهبري مطالعات در زمينههاي گوناگون حيات بشري, نظير بهداشت, مسكن, غذا, آموزش و ... به كار گرفته و راهحلهاي مناسبي را به منظور حل مشكلات موجود در سطح بينالمللي ارائه داده است.
مقدمهاي بر برنامه ريزي شهري، اسماعيل شيعه، مرکز انتشارات دانشگاه علم و صنعت ايران، چاپ پنجم بهمن 1375.
[[ii] درآمدي برمباني برنامه ريزي شهري، ج.کي.هيراسکار، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول بهار 1376
[[iii] مدلها در برنامه ريزي شهري، کوين لي ، جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران، چاپ اول شهريور 1366.